احتمالا درباره ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه انسان مطالبی را شنیدهاید و یا درباره آنها مطالعه کردهاید. به طور کلی مغز هر فرد شامل این دو میشود. همانطور که از نام ضمیر خودآگاه مشخص است، بسیاری از کارها توسط این بخش و به صورت آگاهانه انجام میگیرد. به عنوان مثال میتوان گفت که بخش ریاضیات، منطق و کنترل بسیاری از فعالیتهای روزانه ما توسط این قسمت صورت میگیرد. به همین دلیل میتوان گفت که بخش خودآگاه مغز، هوشیارانه عمل میکند.
بسیاری از افراد ضمیر ناخودآگاه را تحت عنوان نگهبان مغز میشناسند. به عنوان مثال اگر بخواهید باورهای خود را تغییر دهید و یا آنها را به طور کلی جایگزین کنید، با مخالفت این بخش مواجه خواهید شد.
حال سوالی که وجود دارد این است که آیا واقعا ضمیر ناخودآگاه انسان میتواند روی زندگی او تاثیری داشته باشد؟
ضمیر ناخودآگاه در کدام قسمت بدن است؟
زیگموند فروید در رابطه با اینکه ضمیر ناخودآگاه در کدام قسمت از بدن وجود دارد، عنوان میکند که هیچ جای مشخصی برای آن وجود ندارد. به این دلیل که در رابطه با این موضوع، بحث متافیزیک مطرح است. به عنوان مثال شما نمیتوانید بگویید که مهربانی یا خشم شما در کدام قسمت از بدن قرار دارد. ضمیر ناخودآگاه نیز به همین شکل است.
همچنین فروید، یک مدل ذهنی را برای این مفهوم بیان میکند و آن را به کوه یخ تشبیه میکند. احتمالا مثال کوه یخ را بارها برای موارد دیگر شنیدهاید. در این کوهها شما تنها قله آن را مشاهده میکنید، در حالی که بخش اعظم کوه زیر یخ قرار دارد. درباره ضمیر ناخودآگاه نیز میتوان نیز به همین مثال اشاره کرد. شاید عدد اغراق آمیزی باشد، با این حال چیزی نزدیک به ۹۸% از تصمیمات، باورها و فعالیتهای اکنون ما را این قسمت از ذهن برنامه ریزی میکند.
نگاه مکاتب مختلف نسبت به این موضوع متفاوت است. به عبارتی برخی بر این باورند که ضمیر ناخودآگاه انسان، همان پرونده اعمال اوست. از این رو تمام کارهایی که در طول عمر خود انجام میدهیم، در این قسمت ثبت و ضبط میشود.
نقش ضمیر ناخودآگاه در تصمیم گیری
همانطور که به آن اشاره کردیم، بسیاری از باورها و تصمیمات زندگی امروز ما، مربوط به تاثیر بخش ناخودآگاه در زندگی ما میباشد. اهمیت خودشناسی در زندگی بسیار زیاد است، بسیاری بر این باورند که این قسمت از ذهن کار خود را از همان زمان کودکی و شاید حتی قبلتر از آن آغاز میکند. بر اساس آن چیزی که فروید بیان میکند، منبع اصلی بسیاری از رفتارهایی که انسان انجام میدهد، به نیمه ناخودآگاه او بستگی دارد. اگر به مثال کوه یخ برگردیم، ما نمیتوانیم بخش اعظمی از این کوه را مشاهده کنیم. از این رو احساسات، تصمیمها و باورهای ما نیز قابل دیدن نیستند و از گذشته تا کنون همراه ما میباشند.
از آنجایی که هر انسان با نیمه خودآگاه و ناخودآگاه به دنیا میآید و بخش ناخودآگاه بسیار زودتر از قسمت خودآگاه مغز ما فعالیت میکند، پس طبیعی است که هر رفتار، کلام و تفکری که اطرافیان کودک از همان بدو تولد با او دارند، در رفتارها و باورهای وی در بزرگسالی نقش داشته باشد.
کودک بخش زیادی از زمان خود را در کنار پدر و مادر، یا سایر نزدیکان مثل خواهر، برادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ خود سپری میکند. حال زمانی را تصور کنید که پدر و مادر او دارای خصوصیتی همچون شجاعت هستند و این را در بسیاری از رفتارهای خود نشان میدهند، طبیعی است که این مسئله در ذهن ناخودآگاه کودک شکل میگیرد، او میآموزد و در بزرگسالی شجاعت به یکی از خصیصههای رفتاری او تبدیل میشود.
حال اگر همین پدر و مادر از هر چالش در زندگی خود بترسند یا از رویارویی با آنها بهراسند و ریسک پذیر نباشند، بدون شک در آینده کودک خود تاثیر خواهند گذاشت، به این دلیل که او آموخته که در حاشیه امن خود قرار بگیرد و به جای روبرو شدن با ترسهایش، از آن فرار کند.
این موضوع تنها به پدر و مادر و اطرافیان بستگی نخواهد داشت. از زمانی به بعد کودک وارد سیستم آموزشی میشود که در آن با معلمهای دیگر مواجه خواهد شد. هر رفتار این آموزگار و چیزی که به دانش آموزان خود یاد میدهد، در ذهن ناخودآگاه ایشان مینشیند.
به طور کلی برای انسان بسیاری از باورها و تفکراتش مربوط به کسی است که تا هفت سالگی و همچنین بعد از آن، اوقات خود را با او سپری کرده است. مثلا کودکی را در نظر بگیرید که به دلیل اشتغال مادر و پدر، تمام طول روز را با مادر بزرگ و پدربزرگ خود سپری میکند. حال تاثیراتی که از آنها میگیرد و در نیمه ناخودآگاه وی قرار میگیرد، بسیار بیشتر از سایرین است.
از این رو زمانی که ما بزرگ میشویم و شروع به تصمیم گیری برای زندگی خود میکنیم، تمام باورهایی که تا قبل از هفت سالگی آنها را در درون خود داشتهایم، میتواند در جز به جز تصمیمات ما تاثیر بگذارند. از انتخاب رشته دانشگاه گرفته تا اولویتهایی که برای ازدواج در نظر داریم، همه میتوانند تحت تاثیر نیمه ناخودآگاه مغز ما باشند. بدون آن که آن را ببینیم یا حتی لمس کنیم، در جان ما نشستهاند و با ما بزرگ شدهاند.
پس ذهن ناخودآگاه میتواند انسان را به یک فرد سالم یا خطرناک تبدیل کند یا اگر بهتر بگوییم، تمام کسانی که تا سن هفت سالگی با کودکی ما ارتباط داشتهاند، میتوانند در لحظه به لحظه آینده ما نقش مهم و موثری داشته باشند.
از این رو میتوان گفت که انسان میتواند هر چیزی که در بخش خودآگاه مغزش اتفاق میافتد را متوجه شود و نسبت به آن هوشیارانه عمل کند، اما درباره بخش ناخودآگاه همه چیز به این آسانی نیست. به همین دلیل است که بسیاری از محققان و صاحب نظران در این حوزه، به شدت توصیه میکنند در زمان آموزش کودکان مراقب رفتار و کلام خود باشید.
علاوه بر آن احتمالا بارها شنیدهاید که مراقبت از کلام حتی در زمان بزرگسالی تا چه اندازه مهم بوده و اهمیت دارد.
با توجه به مطالبی که عنوان شد، نمیتوانیم از تاثیر مستقیم ذهن ناخودآگاه در زندگی خود غافل شویم. از این رو لازم است که درباره آن بیشتر بخوانیم و بیشتر بیاموزیم.
“رضوان عابدیان”
اینستاگرام: @rezvan_abedian
تلگرام: @rezvan_abedian
نظرم در مورد مقاله اینه که...
میخواهید به بحث بپیوندید؟مشارکت رایگان.